حکیم بزرگ ژاپنی روی شنها نشسته و در حال مراقبه بود. مردی به او نزدیک شد و گفت : ای حکیم، مرا به شاگردی بپذیر! حکیم با انگشت خطی راست بر روی شنها کشید و گفت: کوتاهش کن!
مرد با کف دست نصف خط را پاک کرد. حکیم گفت: برو یک سال بعد بیا!
یک سال بعد باز حکیم خطی کشید و گفت: کوتاهش کن! مرد این بار نصف خط را با کف دست و آرنج پوشاند. حکیم نپذیرفت و گفت: برو یک سال بعد بیا!
سال بعد باز حکیم خطی روی شن کشید و از مرد خواست آن را کوتاه کند. مرد این بار گفت: نمی دانم و از حکیم خواهش کرد تا پاسخ را بگوید.
حکیم خط بلندی کنار آن خط کشید و گفت: حالا کوتاه شد!
این حکایت ، یکی از رموز فرهنگ ژاپنی ها را در مسیر پیشرفت نشان می دهد. اول اینکه اگر مسئلهای را نمیدانید راجع به آن سوال کنید. و دوم اینکه نیازی به شکستن بقیه نیست، شما برای موفقیت نیازی به دشمنی و درگیری با دیگران ندارید.
با رشد و پیشرفت شما، دیگران خود به خود شکست می خورند. (اشاره به اینکه خط بلند شما هستید و وقتی قد میکشید خط های بعدی خود به خود کوتاه تر به نظر خواهند رسید.)
پس از امروز به دیگران کاری نداشته باش و کار خودت را درست انجام بده. زیرا با کوتاه کردن دیگران ما بلند نمی شویم و برعکس،بازتاب رفتار ما باعث کوتاهیمان میشود.