مرا به شاگردی بپذیر!
حکیم بزرگ ژاپنی روی شنها نشسته و در حال مراقبه بود. مردی به او نزدیک شد و گفت : ای حکیم، مرا به شاگردی بپذیر! حکیم با انگشت خطی راست بر روی شنها کشید و گفت: کوتاهش کن!
مرد با کف دست نصف خط را پاک کرد. حکیم گفت: برو یک سال بعد بیا!
یک سال بعد باز حکیم خطی کشید و گفت: کوتاهش کن! مرد این بار نصف خط را با کف دست و آرنج پوشاند. حکیم نپذیرفت و گفت: برو یک سال بعد بیا!
سال بعد باز حکیم خطی روی شن کشید و از مرد خواست آن را کوتاه کند. مرد این بار گفت: نمی دانم و از حکیم خواهش کرد تا پاسخ را بگوید.
حکیم خط بلندی کنار آن خط کشید و گفت: حالا کوتاه شد!
این حکایت ، یکی از رموز فرهنگ ژاپنی ها را در مسیر پیشرفت نشان می دهد. اول اینکه اگر مسئلهای را نمیدانید راجع به آن سوال کنید. و دوم اینکه نیازی به شکستن بقیه نیست، شما برای موفقیت نیازی به دشمنی و درگیری با دیگران ندارید.
با رشد و پیشرفت شما، دیگران خود به خود شکست می خورند. (اشاره به اینکه خط بلند شما هستید و وقتی قد میکشید خط های بعدی خود به خود کوتاه تر به نظر خواهند رسید.)
پس از امروز به دیگران کاری نداشته باش و کار خودت را درست انجام بده. زیرا با کوتاه کردن دیگران ما بلند نمی شویم و برعکس،بازتاب رفتار ما باعث کوتاهیمان میشود.
- واکنش ها : saha، آرمین نائینیان و mohammad jahantigh
- 1
- 2
0 دیدگاه
دیدگاههای پیشنهاد شده
هیچ دیدگاهی برای نمایش وجود دارد.
به گفتگو بپیوندید
شما در حال پست به عنوان مهمان هستید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .
توجه: strong> مطلب ارسالی شما پس از تایید مدیریت برای همه قابل رویت خواهد بود.